ترجمه ی حکمت های ۱۸۰ – ۲۰۰ نهج البلاغه ( شهیدی)نویسنده : adminتاریخ انتشار : 3 آگوست 2014دسته بندی : نهج البلاغه ,بازدید : 0حکمت ۱۸۱(و فرمود:) شگفتا! خلافت از راه همصحبتی به دست آید. (و شعری از او در این باره روایت شده است:) اگر با شورا کار آنان را به دست گرفتی چه شورایی بود که رای دهندگان در آنجا نبودند. و اگر از راه خویشاوندی بر مدعیان حجت آوردی، دیگران از تو به پیامبر نزدیکتر و سزاوارتر بودند. حکمت ۱۸۲(و فرمود:) آدمی در جهان نشانه است و تیرهای مرگ بدو روانه، و غنیمتی است در میان و مصیبتها بر او پیشدستی کنان. و با هر نوشیدنی، نای گرفتنی است و با هر لقمه ای طعام در گلو ماندنی، و بنده به نعمتی نرسد تا از نعمتی بریده نشود، و به پیشباز روزی از زندگی خود نرود تا روزی از آنچه او راست سپری نشود. پس ما یاران مرگیم و جانهامان نشانه مردن، پس چسان امیدوار باشیم جاودانه به سر بردن؟ و این شب و روز بنایی را بالا نبردند جز که در ویران کردن آن بتاختند و در پراکندند آنچه فراهم ساختند. حکمت ۱۸۳(و فرمود:) پسر آدم! آنچه بیش از خوراک روزانه ات کسب نمودی در آن گنجور جز خود بودی. حکمت ۱۸۴(و فرمود:) دلها را هوایی است و روی آوردنی و پشت کردنی، پس دلها را آنگاه به کار گیرید که خواهان است و روی در کار، چه دل اگر به ناخواه به کاری وادار شود، کور گردد. حکمت ۱۸۵(و فرمود:) چون خشمناک شوم، کی خشم خود را فرو نشانم؟ آنگاه که انتقام گرفتن نتوانم، تا مرا گویند اگر شکیبا باشی بهتر یا آنگاه که توانم تا مرا گویند اگر ببخشایی- نیکوتر-. حکمت ۱۸۶(و بر پلیدیی که در پارگین بود گذشت و فرمود:) این چیزی است که بخیلان در آن بخل می ورزیدند. (و در روایت دیگری است که فرمود:) این چیزی است که دیروز بر سر آن همچشمی می کردید. حکمت ۱۸۷(و فرمود:) آنچه از مالت رفت و تو را پند آموخت، از دستت نشد و نسوخت. حکمت ۱۸۸(و فرمود:) این دلها همچون تنها به ستوه آید پس برای راحت آن سخنان تازه حکمت باید. حکمت ۱۸۹(و چون گفته خوارج را شنید که حکومت جز از آن خدا نیست، فرمود:) سخن حقی است که بدان باطلی را خواهند. حکمت ۱۹۰(و در وصف جمع فرومایگان فرمود:) آنانند که چون فراهم آیند پیروز گردند، و چون پراکنده گردند شناخته نشوند (و گفته اند امام فرمود:) آنانند که چون فراهم آیند زیان رسانند و چون پراکنده شوند سود دهند. (گفتند زیان فراهم آمد نشان را دانستیم سود پراکنده شدنشان چیست؟ فرمود:) خداوندان پیشه ها به سر پیشه های خود باز گردند و مردم از آنان سود برند: چون بنا که بر سر ساختن بنای خود رود و بافنده که به کارگاهش و نانوا که به نانوا خانه باز گردد. حکمت ۱۹۱(جنایتکاری را نزد او آوردند و گروهی فرومایگان با وی بودند، فرمود:) خوش مباد چهره هایی که جز به هنگام زشتی و شر دیده نشود. حکمت ۱۹۲(و فرمود:) با هر آدمی دو فرشته است که او را می پایند و چون قدر الهی رسد بدان واگذارش نمایند، و مدت زندگانی که برای انسان است چون سپری وی را نگهبان است. حکمت ۱۹۳(و طلحه و زبیر بدو گفتند با تو بیعت می کنیم به شرط آنکه ما را در خلافت شریک کنی، فرمود:) نه، لیکن شما شریکید در نیرو بخشیدن و یاری از شما خواستن، و دو یارید به هنگام ناتوانی و به سختی درماندن. حکمت ۱۹۴(و فرمود:) مردم! ازخدایی بترسید که اگر گفتید می شنود و اگر در دل نهفتید می داند. و بر مرگی پیشی گیرید که اگر از آن گریختید به شما می رسد، و اگر ایستادید شما را می گیرد، و اگر فراموشش کردید شما را به یاد می آرد. حکمت ۱۹۵(و فرمود:) آن که سپاس نیکی تو را نگزارد، مبادا به نیکویی کردنت بی رغبت گرداند، چه بود که کسی تو را بدان نیکی سپاس دارد که سودی از آن برندارد، و بود که از سپاس سپاسگزار بیابی بیش از تباه کرده کافر نعمت غدار، و خدا نیکوکاران را دوست می دارد. حکمت ۱۹۶(و فرمود:) هر آوندی بدانچه در آن نهند تنگ شود جز آوند دانش که هر چه در آن نهند فراختر گردد. حکمت ۱۹۷(و فرمود:) نخستین عوض بردبار از بردباری خود آن بود که مردم برابر نادان یار او بوند. حکمت ۱۹۸(و فرمود:) اگر بردبار نیستی خود را به بردباری وادار چه کم است کسی که خود را همانند مردمی کند و از جمله آنان نشود. حکمت ۱۹۹(و فرمود:) آن که حساب نفس خود کرد سود برد، و آن که از آن غافل ماند زیان دید، و هر که ترسید ایمن شد و هر که پند گرفت بینا گردید. و آن که بینا شد فهمید و آن که فهمید دانش ورزید. حکمت ۲۰۰(و فرمود:) دنیا پس از سرکشی روی به ما نهد، چون ماده شتر بدخو که به بچه خود مهربان بود، سپس این آیه را خواند و می خواهیم بر آنان که مردم ناتوانشان شمرده اند منت نهیم و آنان را امامان و وارثان گردانیم.