با حافظ در اشتياق ظهور …نویسنده : adminتاریخ انتشار : 20 نوامبر 2019دسته بندی : انتظار , مهدویت ,بازدید : 1 شعر پارسى اقيانوس بيكرانهاى است و در اين گستره عظيم و پهناور كيست كه با نام (خواجه شمسالدين محمد شيرازى) متخلص به (حافظ) بيگانه باشد كه نداى ملكوتى (لسان الغيب) قرنهاست در زير اين گنبد نيلى طنين انداز است و يار رندان و صاحبدلان .آتشى كه اين رند پشمينه پوش در سده هشتم هجرى برافروخت گويى خاكستر نمى شناسد . گذشت زمان هيچگاه نتوانست از روشنايى و حرارت آن بكاهد و غبار فراموشى بر چهره آن بنشاند.آتشى كه اين رند پشمينه پوش در سده هشتم هجرى برافروخت گويى خاكستر نمى شناسد . گذشت زمان هيچگاه نتوانست از روشنايى و حرارت آن بكاهد و غبار فراموشى بر چهره آن بنشاند. مقام و منزلت غزل حافظ تا بدان پايه است كه در طول اعصار و قرون هماره بر استادى و چيره دستى او در سخن سرايى آفرين گفتهاند و شعر دلنشين او را بر تارك ادبيات اين مرز و بوم ، بحق جاى دادهاند. بررسى كلام آسمانى حافظ سابقه اى بس كهن و ديرينه دارد و چه بسيار كسان كوشيده اند تا با نگرشى ژرف از رموز سحرانگيز كلام او آگاهى يابند و راز ماندگارى اين افسون شرقى را دريابند. جستجو در آثار و احوال حافظ و برشمردن ويژگيهاى لفظى و معنوى اثر جاودان او موجب شده است كه هر از چندى ، درى از اين خزانه غيب گشوده شود و چشم خلايق به جلوه ديگرى از اين معدن بلاغت و حكمت روشن گردد. ناگفته نماند كه در بسيارى از تحليلها و بررسي هاى به انجام رسيده در اين قلمرو بيشتر ويژگيهاى سبكى و ادبى شعر خواجه مورد توجه بوده و در حيطه مرام و مشرب و جهان بينى حافظ كار كمترى صورت پذيرفته است و دريغا كه در برخى از مطالعاتى كه در اين زمينه انجام شده ، به سبب خامى و سطحى نگرى مغرضانه و يا ناآگاهانه چهره تحريف شدهاى از حافظ قرآن با چهارده روايت ارايه شده است ، كه البته مورد اعتناى هيچ پژوهشگر فرهيختهاى قرار ندارد. لذا آنچه زمانه ما به دنبال اوست رهيافتى نو به عمق اين وسعت نامتناهى است و (حافظ در اشتياق ظهور) عنوان كتاب تازهاى است از (عبدالعظيم صاعدى) شاعر و پژوهشگر آشناى روزگار ما كه مىكوشد از دريچه ديگرى بر اين حقيقت والا نظر افكند. از صاعدى ، علاوه بر اين اثر، تاكنون كتابهايى مانند: (آنجا كه خدا را مىتوان يافت)، (غنچههاى سرخ سجود)، (چرا با من نمىخوانى)، (سلام بر بعثت)، (فقط عشق مى تواند)، (كليد هفت آسمان)، (حافظ خلوت نشين)، (نام ديگر زمين)، (با حافظ تا كهكشان عرفان و اخلاق) و مقدمههايى بر (تماشاگه راز) و (ديوان پرويناعتصامى) نيز چاپ و منتشر شده است. و اما نگاه صاعدى در اين كتاب بر مذهب و عرفان متكى است و موضوع اصلى و اساسى بحث او ، اصل (مهدويت) در اشعار خواجه است كه در مقايسه با بحثهاى رايج درباره حافظ ، سخنى تازه و جذاب است كه اگر از اين روزن به شعر حافظ بنگريم جهانى ديگر را شاهد خواهيم بود فراتر از آنچه مىپنداشتيم. در كارنامه قلمى صاعدى سابقه آشنايى او با حافظ باز مىگردد به مقدمهاى كه بر كتاب ارجمند (تماشاگه راز)،(۱) همچنين كتاب (با حافظ تا كهكشان عرفان و اخلاق)(۲) كه در همين كتاب وى در مبحث (حديث و روايت در شعر حافظ شيراز) بحث (مهدويت در اشعار خواجه) را مطرح نموده است كه البته بسيار فشرده به اين مطلب پرداخته و بىگمان همين بحث انگيزه وى در تاليف كتاب جديد اوستبه اعتراف صاعدى در تاليف اين كتاب ، وى از كتاب (خورشيد مغرب)(۳) بهره فراوان برده است ، كه البته اين موضوع مربوط به بخشهاى نخست كتاب است كه پيرامون وجود مقدس حضرت امام عصر عليه السلام تدوين شده است. كتاب بىهيچ ديباچهاى وارد اصل مطلب مىشود و با طرح مساله فلسفه اعتقاد به موعود و خاستگاههاى چنين نگرشى، ادوار مختلف تاريخ بشرى را مورد كاوش و بررسى قرار مىدهد. اعتقاد به دوره آخرالزمان (فتوريسم) عقيدهاى است كه در كيشهاى آسمانى يهود (جوداييسم) ، زردشتى (زوراستريانيسم) و مسيحيتبه مثابه يك اصل مسلم پذيرفته شده است و درباره آن در مباحث تئولوژيك مذاهب آسمانى ، رشته تئولوژى بيبليكال كاملا شرح و بسط داده شده است. علاوه بر اين در آثار مصر قديم و در كتابهاى هندوها و بوداييان نيز نويد ظهور منجى درج شده است. كتاب اوستا، كتاب زند، كتاب جاماسب نامه ، كتاب داتستان دينيك و كتاب زردشت نامه آثارى هستند كه در آن بشارت ظهور (سوشيانت مزديسنا) را مىبينيم ، همانگونه كه در آيين هندوان در كتب (مهاباراتا) و (پورانا) و يا در كتب مقدس يهوديان مانند كتابهاى دانيال پيامبر ، كتاب حجى (حكا) پيامبر ، كتاب اشعياى پيامبر و (زبور) حضرت داود عليه السلام و يا در كتب مقدس مسيحيان همچون (انجيل متى)، (انجيل لوقا)، (انجيل مرقس)، (انجيل برنابا) و (مكاشفات يوحنا) مژده ظهور مصلح عالم بشريت ذكر شده است. پس بدين ترتيب شكى باقى نمىماند كه سوشيانت مزديسنا، به منزله كريشناى برهمنان، بوداى پنجم بوداييان ، مسيح يهوديان ، قار قليط عيسويان و همانا مهدى صاحب الزمان عليه السلام مسلمانان است. ريشههاى قرآنى مهدويت، ولادتمهدى ، نامهاى آن حضرت ، القاب آسمانى ، مهدى در بيان رسول خدا ، صحابه و ائمه معصوم ،مهدويت در نوشتار شيعه ، مهدى در كتب اهل سنت ، مهدويت در قلمرو فلسفه و عرفان ، مهدويت در فلسفه الهى ، مهدويت در فلسفه سياسى ، مهدويت در فلسفه اشراقى ، مهدويت در فلسفه اخوان الصفا، مهدويت در علم كلام و اعتقادات ، مهدويت در مكاشفات و عرفان از بخشهاى نخستين اين كتاب است كه به طور فشرده اطلاعاتى پيرامون جنبههاى مختلف حيات مقدس حضرت ولى عصر عليه السلام ارايه مىدهد. ارزش اين اطلاعات از آنجاست كه هر چقدر آگاهيهاى ما از مسايل مربوط به آن حضرت بيشتر باشد، هنگام خواندن اشعار لسانالغيب بيشتر متوجه ظرافتهاى كلام خواجه خواهيم شد و بسهولت درخواهيم يافت كه منظور خواجه از به كار گرفتن واژهها يا عبارتها چيست، زيرا شعر حافظ تكيه بر پشتوانه غنى فرهنگ اسلامى دارد و حافظ خود بر اين نكته فخر مىبرد: حافظان جهان كس چو بنده جمع نكرد لطايف حكمى با نكات قرآنى قبل از حافظ نيز بسيارى از عرفاى بزرگ و شاعران نامآور در آثار خويش از آخرين سفير آسمانى سخن گفتهاند كه از آن ميان مىتوان از (شيخ اكبر محىالدين عربى)، (صدرالدين قونوى)، (مولاناجلالالدين محمد مولوى)، (شاه نعمتالله ولى)، (شيخ حسن عراقى)، (شيخ فريدالدين عطار)، (شيخ محمود شبسترى)، (شيخ احمدجام نامقى (ژنده پيل)) و (مهدى سراييهاى خواجه حافظ) عنوان يكى ديگر از بخشهاى اين كتاب است كه به عبارت ديگر از اين نقطه بحث اصلى كتاب آغاز مىشود. در ميان تقريبا ۹۰۰۰ بيتى كه از شمسالدين محمد خواجه حافظ شيرازى به يادگار مانده ابيات كثيرى را مىتوان با استدلال پيرامون موضوع مهدويتبرشمرد كه با توجه به اينكه حافظ شاعرى غزلسرا و نه قصيده گوست، كثرت مدح وى از قائم آل محمد عليه السلام را تنها مىتوان بر عشق و علاقه شاعرى شيعى حمل كرد و بدين ترتيب است كه ادبيات فارسى را نيز مىتوان در شمار مقدسترين جلوه ادبيات بشرى به نظاره نشست . (جلوه حديث و روايت در شعر حافظ) بحث قابل تامل ديگرى است كه در آن با مصاديق آشكار بهرهمندى حافظ از احاديث و روايات برشمرده شده است. (اثبات تشيع حافظ) در اين كتاب با ذكرى از مقدمه محمد گلندام يار گرمابه و گلستان خواجه همراه است، سپس نمونههايى از شعر حافظ در قالبهاى غزل، قصيده و رباعى در تصديق اين برهان به شهادت گرفته شده است: مردى ز كننده در خيبر پرس اسرار كرم ز خواجه قنبر پرس گر طالب فيض حق به صدقى حافظ سرچشمه آن ز ساقى كوثر پرس (ص ۸۸) حافظ اگر قدمزنى درره خاندان به صدق بدرقه رهتشود همتشحنه نجف (ص ۸۸) آن را كه دوستى على نيست كافراست گو زاهد زمانه و گو شيخ راه باش امروز زندهام به ولاى تو يا على فردا به روح پاك امامان گواه باش قبر امام هشتم ، سلطان دين رضا از جان ببوس وبردرآنبارگاه باش … (صص ۸۸ -۸۹) به حق دين محمد، به خون پاك حسين به حق مردم نيك از مهاجر و انصار كه نيست دين هدى را به قول پاك رسول امام غير على بعد احمدمختار بعداوحسناست وحسينوعترت او مجوى جهل بر اين كار مؤمن ديندار به دشمنان منشين حافظا تولا كن نجات خويش طلب كن به جان ز هشت و چهار (ص ۹۰)در ادامه اين بحث نگارنده عناد و تعارض و خصومتبين (عماد فقيه كرمانى)- شاعر معاصر حافظ را كه اهل تسنن بوده – با حافظ نتيجه ناهمسويى فكرى اين دو مىداند، چنانكه مراد حافظ را از اين نكته كه: (دارد سخن حافظ طرز سخن خواجو) اعلان تشيع و همسويى عقيدتى حافظ با خواجوى كرمانى شاعر شيعى مذهب آزاده مىداند كه مدايح و مراثى بسيار درباره معصومين بالاخص قائم آل محمد عليه السلام در ديوانش فراگرد آورده است. بدين ترتيب اين بحث مدخلى استبراى ورود به سخن اصلى كتاب كه همانا (مهدويت در اشعار خواجه) است. در اين فصل از كتاب مؤلف با ذكر ابيات فراوان و مقايسه آن با آيات كلام الله مجيد، روايات ، احاديث و ادعيه بتفصيل پيرامون اين مهم سخن گفته كه در اين مقال نمونهاى چند از ابيات خواجه را مرور مىكنيم: ز رقيب ديوسيرتبهخداى خود پناهم مگرآن (شهاب ثاقب)مددىدهدخدا را (ص۹۳) كجاست صوفى دجال فعل ملحدشكل بگو بسوز كه مهدى دين پناه رسيد. (ص۹۷) در پايان كتاب يكصد و هفده غزل برگزيده از خواجه كه در هر يك از آن اعتقاد به منجى عالم بشريت موج مىزند درج شده است. در مجموع مقالات به طور منظم و هماهنگ تنظيم شده است كه ذهن خواننده را براى دريافت و درك مطالب باحثبعدى آماده مىسازد ، در نگاه اول شايد برخى مطالب حاشيهاى و يا حتى خارج از موضوع به نظر آيد كه اين نگرش چيزى جز يك پيش داورى غيرمنصفانه نيست. اما بايد گفت كه علاوه بر فهرست اعلام ، جاى خالى فهرست مقالات و فصول كتاب نيز احساس مىشود كه درج آنها ضرورى است. گويا شتابزدگى محقق ارجمند موجب اين مساله بوده كه اميد است در چاپهاى بعدى اين كتاب اصلاح گردد.كامران شرفشاهىپی نوشت:(۱) مطهرى،مرتضى، تماشاگه راز،با مقدمه عبدالعظيم صاعدى ، قم ، صدرا ، چاپ اول۱۳۵۹(۲) صاعدى ، عبدالعظيم ، با حافظ تا كهكشان عرفان و اخلاق ، شيراز ، نويد، چاپ سوم ، بهار۱۳۶۹; گفتنى است كه پيرامون اين كتاب مقالهاى در صفحه بررسى كتاب (كيهان فرهنگى) س ۱۱، ش ۱۱۱، تيرماه۱۳۷۳ صص۵۶ – ۵۴ به چاپ رسيده است.(۳) حكيمى ، محمدرضا ، خورشيد مغرب ، تهران ، دفتر نشر فرهنگ اسلامى ، چاپ اول ۱۳۶۰