چهل حدیث اخلاقی از امام سجاد علیه السلامنویسنده : adminتاریخ انتشار : 25 دسامبر 2019دسته بندی : قرآن و حدیث ,بازدید : 0چهل حدیث اخلاقی از امام سجاد علیه السلام۱- در پناه خداوندقالَ الاْمامُ عَلىّ بنُ الْحسَین، زَیْنُ الْعابدین (عَلَیْهِ السَّلام) :ثَلاثٌ مَنْ کُنَّ فیهِ مِنَ الْمُؤمِنینَ کانَ فی کَنَفِ اللّهِ، وَأظَلَّهُ اللّهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ فی ظِلِّ عَرْشِهِ، وَآمَنَهُ مِنْ فَزَعِ الْیَوْمِ الاْکْبَرِ: مَنْ أَعْطى النّاسَ مِنْ نَفْسِهِ ما هُوَ سائِلهُم لِنَفْسِهِ، ورَجُلٌ لَمْ یَقْدِمْ یَداً وَرِجْلاً حَتّى یَعْلَمَ أَنَّهُ فى طاعَهِ اللّهِ قَدِمَها أَوْ فى مَعْصِیَتِهِ، وَرَجُلٌ لَمْ یَعِبْ أخاهُ بِعَیْب حَتّى یَتْرُکَ ذلکَ الْعِیْبَ مِنْ نَفْسِهِ.(۱)امام سجاد(علیه اسلام) فرمود: سه حالت و خصلت در هر یک از مؤمنین باشد در پناه خداوند خواهد بود و روز قیامت در سایه رحمت عرش الهى مى باشد و از سختى ها و شداید صحراى محشر در امان است:اوّل آن که در کارگشائى و کمک به نیازمندان و درخواست کنندگان دریغ ننماید.دوّم آن که قبل از هر نوع حرکتى بیندیشد که کارى را که مى خواهد انجام دهد یا هر سخنى را که مى خواهد بگوید آیا رضایت و خوشنودى خداوند در آن است یا مورد غضب و سخط او مى باشد.سوّم قبل از عیب جوئى و بازگوئى عیب دیگران، سعى کند عیب هاى خود را برطرف نماید.۲- موجبات نجات انسانقالَ(علیه السلام): ثَلاثٌ مُنْجِیاتٌ لِلْمُؤْمِن: کَفُّ لِسانِهِ عَنِ النّاسِ وَ اغْتِیابِهِمْ، وَ إشْغالُهُ نَفْسَهُ بِما یَنْفَعُهُ لاِخِرَتِهِ وَ دُنْیاهُ، وَ طُولُ الْبُکاءِ عَلى خَطیئَتِهِ.(۲)فرمود: سه چیز موجب نجات انسان خواهد بود: بازداشت زبان از بدگوئى و غیبت مردم، خود را مشغول به کارهائى کردن که براى آخرت و دنیایش مفید باشد.و همیشه بر خطاها و اشتباهات خود گریان و ناراحت باشد.۳- کمال مسلمانىقالَ(علیه السلام): أرْبَعٌ مَنْ کُنَّ فیهِ کَمُلَ إسْلامُهُ، وَ مَحَصَتْ ذُنُوبُهُ، وَ لَقِیَ رَبَّهُ وَ هُوَ عَنْهُ راض: وِقاءٌ لِلّهِ بِما یَجْعَلُ عَلى نَفْسِهِ لِلنّاس، وَ صِدْقُ لِسانِه مَعَ النّاسِ، وَ الاْسْتحْیاء مِنْ کُلِّ قَبِیح عِنْدَ اللّهِ وَ عِنْدَ النّاسِ، وَ حُسْنُ خُلْقِهِ مَعَ أهْلِهِ.(۳)فرمود: هرکس داراى چهار خصلت باشد، ایمانش کامل، گناهانش بخشوده خواهد بود، و در حالتى خداوند را ملاقات مى کند که از او راضى و خوشنود است:۱ ـ خصلت خودنگهدارى و تقواى الهى به طورى که بتواند بدون توقّع و چشم داشتى، نسبت به مردم خدمت نماید.۲ ـ راست گوئى و صداقت نسبت به مردم در تمام موارد زندگى.۳ ـ حیا و پاکدامنى نسبت به تمام زشتى هاى شرعى و عرفى.۴ ـ خوش اخلاقى و خوش برخوردى با اهل و عیال خود.۴- اهمیت خیر خواهى و محاسبهقالَ(علیه السلام): یَا ابْنَ آدَم، إنَّکَ لا تَزالُ بَخَیْر ما دامَ لَکَ واعِظٌ مِنْ نَفْسِکَ، وَما کانَتِ الْمُحاسَبَهُ مِنْ هَمِّکَ، وَما کانَ الْخَوْفُ لَکَ شِعاراً.(۴)فرمود: اى فرزند آدم، تا آن زمانى که در درون خود واعظ و نصیحت کننده اى دلسوز داشته باشى، و در تمام امور بررسى و محاسبه کارهایت را اهمیّت دهى، و در تمام حالات ـ از عذاب الهى ـ ترس و خوف داشته باشى؛ در خیر و سعادت خواهى بود.۵- حق شکمقالَ(علیه السلام): وَ أمّا حَقُّ بَطْنِکَ فَأنْ لا تَجْعَلْهُ وِعاءً لِقَلیل مِنَ الْحَرامِ وَ لا لِکَثیر، وَ أنْ تَقْتَصِدَ لَهُ فِى الْحَلالِ.(۵)فرمود: حقّى که شکم بر تو دارد این است که آن را ظرف چیزهاى حرام ـ چه کم و چه زیاد ـ قرار ندهى و بلکه در چیزهاى حلال هم صرفه جوئى کنى و به مقدار نیاز استفاده نمائى.۶- مشتاق بهشتقالَ(علیه السلام): مَنِ اشْتاقَ إلى الْجَنَّهِ سارَعَ إلى الْحَسَناتِ وَسَلا عَنِ الشَّهَواتِ، وَمَنْ أشْفَقَ مِنَ النارِ بادَرَ بِالتَّوْبَهِ إلى اللَّهِ مِنْ ذُنُوبِهِ وَراجَعَ عَنِ الْمَحارِمِ.(۶)فرمود: کسى که مشتاق بهشت باشد در انجام کارهاى نیک، سرعت مى نماید و شهوات را زیر پا مى گذارد؛ و هرکس از آتش قیامت هراسناک باشد به درگاه خداوند توبه مى کند و از گناهان و کاهاى زشت دورى مى جوید.۷- دست نیاز به سوى مردمقالَ(علیه السلام): طَلَبُ الْحَوائِجِ إلىَ النّاسِ مَذَلَّهٌ لِلْحَیاهِ وَمَذْهَبَهٌ لِلْحَیاءِ، وَاسْتِخْفافٌ بِالْوَقارِ وَهُوَ الْفَقْرُ الْحاضِرِ، وَقِلَّهُ طَلَبِ الْحَوائِجِ مِنَ النّاسِ هُوَ الْغِنَى الْحاضِر.(۷)فرمود: دست نیاز به سوى مردم دراز کردن، سبب ذلّت و خوارى در زندگى و در معاشرت خواهد بود.و نیز موجب از بین رفتن حیاء و ناچیز شدن شخصیت خواهد گشت به طورى که همیشه احساس نیاز و تنگ دستى نماید. و هرچه کمتر به مردم رو بیندازد و کمتر درخواست کمک نماید بیشتر احساس خودکفائى و بى نیازى خواهد داشت.۸- کنترل اعضاءقالَ(علیه السلام): اَلْخَیْرُ کُلُّهُ صِیانَهُ الاْنْسانِ نَفْسَهُ.(۸)فرمود: سعادت و خوشبختى انسان در حفظ و کنترل اعضاء و جوارح خود از هرگونه کار زشت و خلاف است.۹- بزرگان دنیا و آخرتقالَ(علیه السلام): سادَهُ النّاسِ فى الدُّنْیا الأَسْخِیاء، وَ سادَهُ الناسِ فی الآخِرَهِ الاْتْقیاءِ.(۹)فرمود: در این دنیا سرور مرد، سخاوتمندان هستند؛ ولى در قیامت سیّد و سرور مردم، پرهیزکاران خواهند بود.۱۰- ازدواج براى خداقالَ(علیه السلام): مَنْ زَوَّجَ لِلّهِ، وَ وَصَلَ الرَّحِمَ تَوَّجَهُ اللّهُ بِتاجِ الْمَلَکِ یَوْمَ الْقِیامَهِ.(۱۰)فرمود: هرکس براى رضا و خوشنودى خداوند ازدواج نماید و با خویشان خود صله رحم نماید، خداوند او را در قیامت مفتخر و سربلند مى گرداند.۱۱- دیدار دوستانقالَ(علیه السلام): مَنْ زارَ أخاهُ فى اللّهِ طَلَباً لاِنْجازِ مَوْعُودِ اللّهِ، شَیَّعَهُ سَبْعُونَ ألْفَ مَلَک، وَهَتَفَ بِهِ هاتِفٌ مِنْ خَلْف ألاطِبْتَ وَطابَتْ لَکَ الْجَنَّهُ، فَإذا صافَحَهُ غَمَرَتْهُ الرَّحْمَهُ.(۱۱)فرمود: هرکس به دیدار دوست و برادر خود برود و براى رضاى خداوند او را زیارت نماید به امید آن که به وعده هاى الهى برسد، هفتاد هزار فرشته او را همراه و مشایعت خواهند کرد، همچنین مورد خطاب قرار مى گیرد که از آلودگى ها پاک شدى و بهشت گوارایت باد. پس چون با دوست و برادر خود دست دهد و مصافحه کند مورد رحمت قرار خواهد گرفت.۱۲- قبول عُذرقالَ(علیه السلام): إنْ شَتَمَکَ رَجُلٌ عَنْ یَمینِکَ، ثُمَّ تَحَوَّلَ إلى یَسارِکَ فَاعْتَذَرَ إلَیْکَ فَاقْبَلْ مِنْهُ.(۱۲)فرمود: چنانچه شخصى تو را بدگویى کند، و سپس برگردد و پوزش طلبد، عذرخواهى و پوزش او را پذیراباش.۱۳- بدى و ضرر گناهقالَ(علیه السلام): عَجِبْتُ لِمَنْ یَحْتَمى مِنَ الطَّعامِ لِمَضَرَّتِهِ، کَیْفَ لایَحْتَمى مِنَ الذَّنْبِ لِمَعَرَّتِهِ.(۱۳)فرمود: تعجّب دارم از کسى که نسبت به تشخیص خوب و بد خوراکش اهتمام مىورزد که مبادا ضررى به او برسد، چگونه نسبت به گناهان و دیگر کارهایش اهمیّت نمى دهد، و نسبت به مفاسد دنیائى، آخرتى روحى، فکرى، اخلاقى و… بى تفاوت است.۱۴- اطعام مؤمنقالَ(علیه السلام): مَنْ أطْعَمَ مُؤْمِناً مِنْ جُوع أطْعَمَهُ اللّهُ مِنْ ثِمارِ الْجَنَّهِ، وَمَنْ سَقى مُؤْمِناً مِنْ ظَمَأ سَقاهُ اللّهُ مِنَ الرَّحیقِ الْمَخْتُومِ، وَمَنْ کَسا مُؤْمِناً کَساهُ اللّهُ مِنَ الثّیابِ الْخُضْرِ.(۱۴)فرمود: هرکس مؤمن گرسنه اى را طعام دهد خداوند او را از میوه هاى بهشت اطعام مى نماید، و هر که تشنه اى را آب دهد خداوند از چشمه گواراى بهشتى سیرآبش مى گرداند، و هرکس برهنه اى را لباس بپوشاند خداوند او را از لباس سبز بهشتى ـ که بهترین نوع و رنگ مى باشد ـ خواهد پوشاند.۱۵- عقول ناقصه و دینقالَ(علیه السلام): إنَّ دینَ اللّهِ لایُصابُ بِالْعُقُولِ النّاقِصَهِ، وَالاْراءِ الْباطِلَهِ، وَالْمَقاییسِ الْفاسِدَهِ، وَلایُصابُ إلاّ بِالتَّسْلیمِ، فَمَنْ ـ سَلَّمَ لَنا سَلِمَ، ومَنِ اهْتَدى بِنا هُدِىَ، وَمَنْ دانَ بِالْقِیاسِ وَالرَّأْىِ هَلَکَ.(۱۵)فرمود: به وسیله عقل ناقص و نظریه هاى باطل، و مقایسات فاسد و بى اساس نمى توان احکام و مسائل دین را به دست آورد؛ بنابراین تنها وسیله رسیدن به احکام واقعى دین، تسلیم محض مى باشد؛ پس هرکس در مقابل ما اهل بیت تسلیم باشد از هر انحرافى در امان است و هر که به وسیله ما هدایت یابد خوشبخت خواهد بود. و شخصى که با قیاس و نظریات شخصى خود بخواهد دین اسلام را دریابد، هلاک مى گردد.۱۶- دنیا و آخرتقالَ(علیه السلام): الدُّنْیا سِنَهٌ، وَالاْخِرَهُ یَقْظَهٌ، وَنَحْنُ بَیْنَهُما أضْغاثُ أحْلامِ.(۱۶)فرمود: دنیا همچون نیمه خواب (چرت) است و آخرت بیدارى مى باشد و ما در این میان رهگذر، بین خواب و بیدارى به سر مى بریم.۱۷- کار وکسب در شهرقالَ(علیه السلام): مِنْ سَعادَهِ الْمَرْءِ أنْ یَکُونَ مَتْجَرُهُ فى بِلادِهِ، وَیَکُونَ خُلَطاؤُهُ صالِحینَ، وَتَکُونَ لَهُ أوْلادٌ یَسْتَعینُ بِهِمْ.(۱۷)فرمود: از سعادت مرد آن است که در شهر خود کسب و تجارت نماید و شریکان و مشتریانش افرادى صالح و نیکوکار باشند، و نیز داراى فرزندانى باشد که کمک حال او باشند.۱۸- آیات الهىقالَ(علیه السلام): آیاتُ الْقُرْآنِ خَزائِنُ الْعِلْمِ، کُلَّما فُتِحَتْ خَزانَهٌ، فَیَنْبَغى لَکَ أنْ تَنْظُرَ ما فیها.(۱۸)فرمود: هر آیه اى از قرآن، خزینه اى از علوم خداوند متعال است، پس هر آیه را که مشغول خواندن مى شوى، در آن دقّت کن که چه مى یابى.ختم قرآن در مکه۱۹- قالَ(علیه السلام): مَنْ خَتَمَ الْقُرْآنَ بِمَکَّه لَمْ یَمُتْ حَتّى یَرى رَسُولَ اللّهِ (صلى الله علیه وآله وسلم)، وَیَرَى مَنْزِلَهُ فى الْجَنَّهِ.(۱۹)فرمود: هر که قرآن را در مکّه مکرّمه ختم کند، نمى میرد مگر آن که حضرت رسول اللّه (صلى الله علیه وآله وسلم)؛ و نیز جایگاه خود را در بهشت رؤیت مى نماید.۲۰- حجقال(علیه السلام): یا مَعْشَرَ مَنْ لَمْ یَحِجَّ اسْتَبْشَرُوا بِالْحاجِّ إذا قَدِمُوا فَصافِحُوهُمْ وَعَظِّمُوهُمْ، فَإنَّ ذلِکَ یَجِبُ عَلَیْکُمْ تُشارِکُوهُمْ فى الاْجْرِ.(۲۰)فرمود: شماهائى که به مکّه نرفته اید و در مراسم حجّ شرکت نکرده اید، بشارت باد شماها را به آن حاجیانى که بر مى گردند، با آن ها ـ دیدار و ـ مصافحه کنید تا در پاداش و ثواب حجّ آن ها شریک باشید.۲۱- رضا به مقدّرات الهىقالَ(علیه السلام): الرِّضا بِمَکْرُوهِ الْقَضاءِ، مِنْ أعْلى دَرَجاتِ الْیَقینِ.(۲۱)فرمود: شادمانى و راضى بودن به سخت ترین مقدّرات الهى از عالى ترین مراتب ایمان و یقین خواهد بود.۲۲- حلم و صبرقالَ(علیه السلام): ما مِنْ جُرْعَه أَحَبُّ إلى اللّهِ مِنْ جُرْعَتَیْنِ: جُرْعَهُ غَیْظ رَدَّها مُؤْمِنٌ بِحِلْم، أَوْ جُرْعَهُ مُصیبَه رَدَّها مُؤْمِنٌ بِصَبْر.(۲۲)فرمود: نزد خداوند متعال حالتى محبوب تر از یکى از این دو حالت نیست: حالت غضب و غیظى که مؤمن با بردبارى و حلم از آن بگذرد و دیگرى حالت بلا و مصیبتى که مؤمن آن را با شکیبائى و صبر بگذراند.۲۳- عیب جوئىقالَ(علیه السلام): مَنْ رَمَى النّاسَ بِما فیهِمْ رَمَوْهُ بِما لَیْسَ فیِهِ.(۲۳)فرمود: هرکس مردم را عیب جوئى کند و عیوب آنان را بازگو نماید و سرزنش کند، دیگران او را متهّم به غیر واقعیّات مى کنند.۲۴- هم نشینى با صالحانقالَ(علیه السلام): مُجالَسَهُ الصَّالِحیِنَ داعِیَهٌ إلى الصَّلاحِ، وَ أَدَبُ الْعُلَماءِ زِیادَهٌ فِى الْعَقْلِ.(۲۴)فرمود: هم نشینى با صالحان انسان را به سوى صلاح و خیر مى کشاند؛ و معاشرت و هم صحبت شدن با علماء، سبب افزایش شعور و بینش مى باشد.۲۵- قلب حزین و بنده شکرگذارقالَ(علیه السلام): إنَّ اللّهَ یُحِبُّ کُلَّ قَلْب حَزین، وَ یُحِبُّ کُلَّ عَبْد شَکُور.(۲۵)فرمود: همانا خداوند مهربان دوست دارد هر قلب حزین و غمگینى را (که در فکر نجات و سعادت خود باشد)؛ و نیز هر بنده شکرگذارى را دوست دارد.۲۶- زبان آدمىقالَ(علیه السلام): إنَّ لِسانَ ابْنَ آدَم یَشْرُفُ عَلى جَمیعِ جَوارِحِهِ کُلَّ صَباح فَیَقُولُ: کَیْفَ أصْبَحْتُمْ؟فَیَقُولُونَ: بِخَیْر إنْ تَرَکْتَنا، إنَّما نُثابُ وَ نُعاقَبُ بِکَ.(۲۶)فرمود: هر روز صبحگاهان زبان انسان بر تمام اعضاء و جوارحش وارد مى شود و مى گوید: چگونه اید؟ و در چه وضعیّتى هستید؟ جواب دهند: اگر تو ما را رها کنى خوب و آسوده هستیم، چون که ما به وسیله تو مورد ثواب و عقاب قرار مى گیریم.۲۷- زحمت براى آخرتقالَ(علیه السلام): ما تَعِبَ أوْلِیاءُ اللّهُ فِى الدُّنْیا لِلدُّنْیا، بَلْ تَعِبُوا فِى الدُّنْیا لِلاْخِرَهِ.(۲۷)فرمود: دوستان و اولیاء خدا در فعالیّت هاى دنیوى خود را براى دنیا به زحمت نمى اندازند و خود را خسته نمى کنند بلکه براى آخرت زحمت مى کِشند.۲۸- طلب علمقالَ(علیه السلام): لَوْ یَعْلَمُ النّاسُ ما فِى طَلَبِ الْعِلْمِ لَطَلَبُوهُ وَ لَوْبِسَفْکِ الْمُهَجِ وَ خَوْضِ اللُّجَجِ.(۲۸)فرمود: چنانچه مردم منافع و فضایل تحصیل علوم را مى دانستند هر آینه آن را تحصیل مى کردند گرچه با ریخته شدن و یا فرو رفتن زیر آب ها در گرداب هاى خطرناک باشد.۲۹- عظمت خداقال(علیه السلام): لَوِ اجْتَمَعَ أهْلُ السّماءِ وَ الاْرْضِ أنْ یَصِفُوا اللّهَ بِعَظَمَتِهِ لَمْ یَقْدِرُوا.(۲۹)فرمود: چنانچه تمامى اهل آسمان و زمین گِرد هم آیند و بخواهند خداوند متعال را در جهت عظمت و جلال توصیف و تعریف کنند، قادر نخواهند بود.۳۰- پاکدامنى و معرفت به خداقالَ(علیه السلام): ما مِنْ شَیْىء أحبُّ إلى اللّهِ بَعْدَ مَعْرِفَتِهِ مِنْ عِفَّهِ بَطْن وَفَرْج، وَما شَیْىءٌ أَحَبُّ إلى اللّهِ مِنْ أنْ یُسْألَ.(۳۰)فرمود: بعد از معرفت به خداوند چیزى محبوب تر از دور نگه داشتن شکم و عورت ـ از آلودگى ها و هوسرانى ها و گناهان ـ نیست، و نیز محبوبترین کارها نزد خداوند مناجات و درخواست نیازمندیها به درگاهش مى باشد.۳۱- پاکدامنىقالَ(علیه السلام): إنَّ أفْضَلَ الْجِهادِ عِفَّهُ الْبَطْنِ وَالْفَرْجِ.(۳۱)فرمود: با فضیلت ترین ومهمترین مجاهدت ها، عفیف نگه داشتن شکم و عورت است ـ از چیزهاى حرام و شبهه ناک .۳۲- مرگقالَ(علیه السلام): إبْنَ آدَم إنَّکَ مَیِّتٌ وَمَبْعُوثٌ وَمَوْقُوفٌ بَیْنَ یَدَىِ اللّهِ عَزَّ وَ جَلّ مَسْؤُولٌ، فَأعِدَّ لَهُ جَواباً.(۳۲)فرمود: اى فرزند آدم! (اى انسان! تو) خواهى مُرد و سپس محشور مى شوى و در پیشگاه خداوند متعال جهت سؤال و جواب احضار خواهى شد، پس جوابى (قانع کننده و صحیح در مقابل سؤال ها) مهیّا و آماده کن.۳۳- نظر کردن مؤمن به صورت برادرشقالَ(علیه السلام): نَظَرُ الْمُؤْمِنِ فِى وَجْهِ أخِیهِ الْمُؤْمِنِ لِلْمَوَدَّهِ وَالْمَحَبَّهِ لَهُ عِبادَه.(۳۳)فرمود: نظر کردن مؤمن به صورت برادر مؤمنش از روى علاقه و محبّت عبادت است.۳۴- همراهى با فاسققالَ(علیه السلام): إیّاکَ وَمُصاحَبَهُ الْفاسِقِ، فَإنّهُ بائِعُکَ بِأکْلَه أَوْ أقَلّ مِنْ ذلِکَ وَإیّاکَ وَمُصاحَبَهُ الْقاطِعِ لِرَحِمِهِ فَإنّى وَجَدْتُهُ مَلْعُوناً فى کِتابِ اللّهِ.(۳۴)فرمود: بر حذر باش از دوستى و همراهى با فاسق چون که او به یک لقمه نان و چه بسا کمتر از آن هم، تو را مى فروشد؛ و مواظب باش از دوستى و صحبت کردن با کسى که قاطع صله رحم مى باشد چون که او را در کتاب خدا ملعون یافتم.۳۵- مشکل ترین لحظات انسانقالَ(علیه السلام): أشَدُّ ساعاتِ ابْنِ آدَم ثَلاثُ ساعات: السّاعَهُ الَّتى یُعایِنُ فیها مَلَکَ الْمَوْتِ، وَالسّاعَهُ الَّتى یَقُومُ فیها مِنْ قَبْرِهِ، وَالسَّاعَهُ الَّتى یَقِفُ فیها بَیْنَ یَدَیِ الله تَبارَکَ وَتَعالى، فَإمّا الْجَنَّهُ وَإمّا إلَى النّارِ.(۳۵)فرمود: مشکل ترین و سخت ترین لحظات و ساعات دوران ها براى انسان، سه مرحله است:۱ ـ آن موقعى که عزرائیل بر بالین انسان وارد مى شود و مى خواهد جان او را برگیرد.۲ ـ آن هنگامى که از درون قبر زنده مى شود و در صحراى محشر به پا مى خیزد.۳ ـ آن زمانى که در پیشگاه خداوند متعال ـ جهت حساب و کتاب و بررسى اعمال ـ قرار مى گیرد و نمى داند راهى بهشت و نعمت هاى جاوید مى شود و یا راهى دوزخ و عذاب دردناک خواهد شد.۳۶- عصر ظهورقالَ(علیه السلام): إذا قامَ قائِمُنا أذْهَبَ اللّهُ عَزَوَجَلّ عَنْ شیعَتِنا الْعاهَهَ، وَ جَعَلَ قُلُوبَهُمْ کُزُبُرِ الْحَدیدِ، وَجَعَلَ قُوَّهَ الرَجُلِ مِنْهُمْ قُوَّهَ أرْبَعینَ رَجُلاً.(۳۶)فرمود: هنگامى که قائم ما ( حضرت حجّت، روحى له الفداء و عجّ) قیام و خروج نماید خداوند بلا و آفت را از شیعیان و پیروان ما بر مى دارد ودل هاى ایشان را همانند قطعه آهن محکم مى نماید، و نیرو و قوّت هر یک از ایشان به مقدار نیروى چهل نفر دیگران خواهد شد.۳۷- کارکردن براى آخرتقالَ(علیه السلام): عَجَباً کُلّ الْعَجَبِ لِمَنْ عَمِلَ لِدارِ الْفَناءِ وَتَرَکَ دارَ الْبقاء.(۳۷)فرمود: بسیار عجیب است از کسانى که براى این دنیاى زودگذر و فانى کار مى کنند و خون دل مى خورند ولى آخرت را که باقى و ابدى است رها و فراموش کرده اند.قطع طَمَع از اموال دیگران۳۸- قالَ(علیه السلام): رَأْیْتُ الْخَیْرَ کُلَّهُ قَدِ اجْتَمَعَ فِى قَطْعِ الطَّمَعِ عَمّا فِى أیْدِى النّاسِ.(۳۸)فرمود: تمام خیرات و خوبى هاى دنیا و آخرت را در چشم پوشى و قطع طَمَع از زندگى و اموال دیگران مى بینم (یعنى قناعت داشتن).۳۹- اهمیت عقلقالَ(علیه السلام): مَنْ لَمْ یَکُنْ عَقْلُهُ أکْمَلَ ما فیهِ، کانَ هَلاکُهُ مِنْ أیْسَرِ ما فیهِ.(۳۹)فرمود: کسى که بینش و عقل خود را به کمال نرساند ـ و در رُکود فکرى و فرهنگى بسر برد ـ به سادگى در هلاکت و گمراهى و سقوط قرار خواهد گرفت.۴۰- معرفت و کمال دینقالَ(علیه السلام): إنَّ الْمَعْرِفَهَ، وَکَمالَ دینِ الْمُسْلِمِ تَرْکُهُ الْکَلامَ فیما لایُغْنیهِ، وَقِلَّهُ ریائِهِ، وَحِلْمُهُ، وَصَبْرُهُ، وَحُسْنُ خُلْقِهِ.(۴۰)فرمود: همانا معرفت و کمال دین مسلمان در گرو رهاکردن سخنان و حرف هائى است که به حال او ـ و دیگران ـ سودى ندارد.همچنین از ریا و خودنمائى دورى جستن؛ و در برابر مشکلات زندگى بردبار و شکیبا بودن؛ و نیز داراى اخلاق پسندیده و نیک سیرت بودن است.پاورقى ها:[۱] ـ تحف العقول: ص۲۰۴، بحارالأنوار: ج ۷۵، ص ۱۴۱، ح ۳٫[۲] ـ تحف العقول: ص ۲۰۴، بحارالأنوار: ج ۷۵، ص ۱۴۰، ح ۳٫[۳] ـ مشکاه الأنوار: ص ۱۷۲، بحارالأنوار: ج ۶۶، ص ۳۸۵، ح ۴۸٫[۴] ـ مشکاه الأنوار: ص ۲۴۶، بحارالأنوار: ج ۶۷، ص ۶۴، ح ۵٫[۵] ـ تحف العقول: ص ۱۸۶، بحارالأنوار: ج ۷۱، ص ۱۲، ح ۲٫[۶] ـ تحف العقول: ص ۲۰۳، بحارالأنوار: ج ۷۵، ص ۱۳۹، ح ۳٫[۷] ـ تحف العقول: ص ۲۱۰، بحارالأنوار: ج ۷۵، ص ۱۳۶، ح ۳٫[۸] ـ تحف العقول: ص۲۰۱، بحارالأنوار: ج ۷۵، ص ۱۳۶، ح ۳٫[۹] ـ مشکاه الأنوار: ص ۲۳۲، س ۲۰، بحارالأنوار: ج ۷۸، ص ۵۰، ح ۷۷٫[۱۰] ـ مشکاه الأنوار: ص ۱۶۶، س ۳٫[۱۱] ـ مشکاه الأنوار: ص ۲۰۷، س ۱۸٫[۱۲] ـ مشکاه الأنوار: ص ۲۲۹، س ۱۰، بحارالأنوار: ج ۷۸، ص ۱۴۱، ح ۳٫[۱۳] ـ أعیان الشّیعه: ج ۱، ص ۶۴۵، بحارالأنوار: ج ۷۸، ص ۱۵۸، ح ۱۹٫[۱۴] ـ مستدرک الوسائل: ج ۷، ص ۲۵۲، ح ۸٫[۱۵] ـ مستدرک الوسائل: ج ۱۷، ص ۲۶۲، ح ۲۵٫[۱۶] ـ تنبیه الخواطر، معروف به مجموعه ورّام: ص ۳۴۳، س ۲۰٫[۱۷] ـ وسائل الشیعه: ج ۱۷، ص ۶۴۷، ح ۱، ومشکاه الأنوار: ص ۲۶۲٫[۱۸] ـ مستدرک الوسائل: ج ۴، ص ۲۳۸، ح ۳٫[۱۹] ـ من لا یحضره الفقیه: ج ۲، ص ۱۴۶، ح ۹۵٫[۲۰] ـ همان مدرک: ج ۲، ص ۱۴۷، ح۹۷٫[۲۱] ـ مستدرک الوسائل: ج ۲، ص ۴۱۳، ح ۱۶٫[۲۲] ـ مستدرک الوسائل: ج ۲، ص ۴۲۴، ح ۲۱٫[۲۳] ـ بحار الأنوار: ج ۷۵، ص ۲۶۱، ح ۶۴٫[۲۴] ـ بحارالأنوار: ج ۱، ص ۱۴۱، ضمن ح ۳۰، و ج ۷۵، ص ۳۰۴٫[۲۵] ـ کافى: ج ۲، ص ۹۹، بحارالأنوار: ج ۷۱، ص ۳۸، ح ۲۵٫[۲۶] ـ اصول کافى: ج ۲، ص ۱۱۵، وسائل الشّیعه: ج ۱۲، ص ۱۸۹، ح ۱٫[۲۷] ـ بحارالأنوار: ج ۷۳، ص ۹۲، ضمن ح ۶۹٫[۲۸] ـ اصول کافى: ج ۱، ص ۳۵، بحارالأنوار: ج ۱، ص ۱۸۵، ح ۱۰۹٫[۲۹] ـ اصول کافى: ج ۱، ص ۱۰۲، ح ۴٫[۳۰] ـ تحف العقول: ص ۲۰۴، بحارالأنوار: ج ۷۸، ص ۴۱، ح ۳٫[۳۱] ـ مشکاه الأنوار: ص ۱۵۷، س ۲۰٫[۳۲] ـ تحف العقول: ص ۲۰۲، بحارالأنوار: ج ۷۰، ص ۶۴، ح ۵٫[۳۳] ـ تحف العقول: ص ۲۰۴، بحارالأنوار: ج ۷۸، ص ۱۴۰، ح ۳٫[۳۴] ـ تحف العقول: ص ۲۰۲، بحارالأنوار: ج ۷۴، ص ۱۹۶، ح ۲۶٫[۳۵] ـ بحار الأنوار: ج ۶، ص ۱۵۹، ح ۱۹، به نقل از خصال شیخ صدوق.[۳۶] ـ خصال: ج ۲، ص ۵۴۲، بحارالأنوار: ج ۵۲، ص ۳۱۶، ح ۱۲٫[۳۷] ـ بحارالأنوار: ج ۷۳، ص ۱۲۷، ح ۱۲۸٫[۳۸] ـ اصول کافى: ج ۲، ص ۳۲۰، بحارالأنوار: ج ۷۳، ص ۱۷۱، ح ۱۰٫[۳۹] ـ بحارالأنوار: ج ۱، ص ۹۴، ح ۲۶، به نقل از تفسیر امام حسن عسکرى (علیه السلام).[۴۰] ـ تحف العقول: ص ۲۰۲، بحارالأنوار: ج ۲، ص ۱۲۹، ح ۱۱٫ منبع:پایگاه علمی ،فرهنگی،اعتقادی الشیعه